|
نویسنده: nehad parsa دوشنبه 86 مهر 23 ساعت 2:44 عصر
|
دیدار نخست وزیر اسرائیل از چین در ژانویه سال 2007 یک دیدار تاریخی به شمار آمد و با این وجود تحلیلگران اسرائیلی در شبه اجماعی تاکید کردند که این دیدار راه تازه ای برای فراهم شدن امکان تاثیرگذاری بر مواضع این دولت باز نکرد اما توانست یخ روابط را که در اثر الغای یکجانبه معامله فروش هواپیماهای "فالکن" چین در سال 2000 بوجود آمده بود را ذوب کند . این کارشناسان می افزایند که مجرد همین امر پیشرفتی است که در سایه حضور پررنگ روزافزون چین در خاورمیانه و عرصه جهانی که اشاره ای به تبدیل این کشور به یک قدرت منطقه ای و بین المللی طی سالهای آتیست ،هرگز نمی توان آنرا نادیده گرفت .
در این راستا می توان به مقاله ای که "شیمون شیفر" خبرنگار سیاسی روزنامه صهیونیستی " یدیعوت آحرونوت " و "ناحوم برنیاع" مسوول بخش تحلیلی این روزنامه بطور مشترک درباره نتایج این سفر نوشته اند اشاره کرد که می گویند : بر اساس بخشی از گفتگوهای مقدماتی که نخست وزیر طی سفر به چین داشته است ،چین قصد ندارد درباره موضوع هسته ای ایران هیچ تعهدی به اسرائیل بدهد . چینی ها در دیدارهای رسمی خواهند گفت که آنها نگرانی اسرائیل درباره تلاشهای ایران برای مسلح شدن به نیروی هسته ای را درک می کنند .
چین معتقد است که ایران باید از فعالیت هسته ای خود در زمینه نظامی دست بردارد ولی از افزایش فشار تحریم های اقتصادی بر ضد این کشور پرهیز می کند . " چین آماده است تا خود را تنها قربانی یک کشور کند که آنهم چین می باشد " و این جمله ایست که دیپلماتهای اسرائیل از زبان مقامات بلندپایه چینی شنیده اند . چنینی ها همچنین درباره قطع رابطه و تحریم جنبش حماس هم با اسرائیلی ها همراهی نمی کنند ولی در رابطه با افزایش روابط تجاری و همکاری تکنولوژیک با اسرائیل از خود علاقه نشان می دهند و از این رو حجم تبادل تجاری چین و اسرائیل درسال 2006 به حدود 3 میلیارد دلار رسیده که این نشانه رشد سالانه حدود 20 درصدی داد و سند طرفین است ( یدیعوت آحارونوت – 10 ژانویه 2007 ) .
گزارش مرکز تحقیقات اسرائیلی – مدار نیز در گزارشی سعی کرده است تا برخی جزئیات روابط اسرائیل – چین را بررسی کرده و پیامدها و نتیاج منفی آن بر سیاست اسرائیل و اوضاع منطقه ای و بین المللی را مورد مطالعه قرار دهد .
نقاط عطف تاریخی
"یورام عفرون" محقق مرکز پژوهشهای امنیت ملی در دانشگاه تل آویو بر این باور است که بارزترین ویژگی روابط اسرائیل و چین که بر اسرائیل تاثیر می گذارد پذیرفتن روش نزدیک شدن مصلحت گرایانه و نرمی است که دولت چین در قبال اسرائیل پیش گرفته است و در این راستا صراحتا به کنترل سطح ، ماهیت و آینده روابط در همه زمینه ها از سوی سران چین اشاره می کند .
نقطه آغاز روابط اسرائیل با چین به تماسهایی که "شاوول ایزنبرگ" تاجر اسرائیلی در دهه 70 سنگ بنای آنرا گذاشت و توانست سران چین را به بکارگرفتن تکنولوژی پیشرفته اسرائیل اقناع کند ،بازمی گردد .در آن سالها بدلیل اغاز ساخت زیربناها در چارچوب سیاست اصلاح و بیرون نگری اقتصادی ،تمام توجه چین به وارد کردن فناوری پیشرفته در زمینه عمران شهری و نظامی معطوف بود . اسناد اسرائیلی حاکی است که آیزنبرگ توانست در سال 1979 یک دیدار سری بین صاحبان صنایع امنیتی اسرایئل و سران سازمانهای امنیتی چین برگزار کند که پیامد آن امضای چندین معامله بزرگ تسلیحاتی بود . همکاری نظامی که در ادامه این روابط شروع شد به طرفین کمک کرد و هنوز هم رابطه ای که از آن زمان شکل گرفت به نحوی ادامه دارد .ولی چین بدلیل ترس از آسیب دیدن روابط گسترده اش با کشورهای عربی و اسلامی همواره مخالف آن بوده که این روابط محکم امنیتی و اقتصادی به صورت علنی بین طرفین جریان یابد و بر این اساس روابط سیاسی کامل طرفین تنها از سال 1992 شکل رسمی به خود گرفت که آنهم در پی فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی و بلوک شرق و اساسا بدلیل به رسمیت شناخته شدن اسرائیل از سوی سازمان آزادی بخش فلسطین و برپایی همایش مادرید انجام شد . از آن هنگام روابط سیاسی در بالاترین سطح بین طرفین انجام شد که اوج آن سفر سال 2000 رئیس جمهور چین به اسرائیل بود .طرفین همچنین توافقنامه های همکاری فراوانی در زمینه های اقتصادی و امنیتی امضا کرده اند .
با این وجود تحلیلهای اسرائیلیان همواره بر این نکته تاکید کرده که پیشرفت روابط سیاسی و تا حدی اقتصادی هرگز در پیشبرد اهداف سیاسی اسیرائیل در برقراری رابطه با چین موثر نبوده است و در این زمینه به فروش سلاح از سوی چین به مخالفان اسرائیل و ادامه صادرات موشک ها و فناوری ساخت آن به چند کشور خاورمیانه ای و همکاری در برنامه هسته ای ایران اشاره کرده اند و عدم تغییر سیاست تایید اعراب در مساله نزاع عربی - اسرائیلی و پرهیز از دخالت در فرایندهای سیاسی منطقه از سوی چین را خاطر نشان ساخته اند .
اما روابط اسرائیل و چین در آن دوره بدلیل بحران در روابط امریکا و چین اندکی هم با رکود مواجه شد که این بحران در اثر حوادث موسوم به "تیان آن مین" (متفرق کردن تظاهرات "یاران دموکراسی" در بزرگترین میدان پکن با زور اسلحه و کشتار از سوی دولت چین ) بوجود آمد و در سایه خواست چین به الحاق تایوان به این کشور وخیم تر گردید . در میان این دو حادثه بود که امریکا تصمیم گرفت فروش سلاح به چین را ممنوع کند و بر اساس آن صادرات از اسرائیل به چین کاهش یافت و امریکا با صدور تجهیزات امنیتی به چین مخالفت کرد .
در سال 1999 امریکا به رغم اصرار اسرائیل بر اینکه امریکا در جریان قراداد فروش هواپیماهای نظامی فالکن به چین گذاشته شده و با آن موافقت کرده بود ، با اجرای این قرارداد مخالفت کرد . اسرائیل به چین وعده داد که با نرم کردن امریکا و پشت سر گذاشتن مخالفت امریکا این معامله را به مرحله عمل درآورد ولی وقتی که تلاشهای اسرائیلی ها بی نتیجه ماند و امریکا بر موضع خود اصرار کرد ،اسرائیلی ها در سال 2000 مجبور شدند بصورت یکطرفه قرار داد را لغو کنند که این به تیرگی روابط طرفین چینی و اسرائیلی انجامید ولی با این وجود همکاری در زمینه هایی که چین بدان راغب بود همچنان ادامه یافت ،چه اینکه بر اساس آمارهای رسمی اسرائیل حجم تبادل تجاری طرفین در فاسله سالهای 2000- 2005 به بیش از سه برابر رسید و تنها در سال 2006 حدود 40 % نسبت به سال قبل رشد داشت .
نگاه اسرائیل به تحولات اخیر چین
بیشتر دیدگاه های اسرائیلی نسبت به آخرین تحولات در چین حاکی از آن است که هدف اصلی چین حفظ تمامیت ارضی خود و بالابردن جایگاه بین المللی چین است که اصلی ترین ابزار برای این منظور از سوی دولت چین ،حفظ استمرار رشد اقتصادی که طی 20 سال گذشته سالانه حدود 20 % بوده است ،می باشد . از این رو نیاز چین به بازارهای خارجی و منابع خارجی مواد خام و نیز سرمایه گذاری خارجی و فناوری پیشرفته روز به روز بیشتر می شود و در این زمینه، چین در سطوح مختلفی عمل می کند که البته این موارد هر چه باشد اشاره به موارد زیر الزامی است :
* تلاش چین برای افزایش نفوذ خود در جامعه جهانی بدون برانگیختن خشم یا ترس دول دیگر . نکته قابل ملاحطه اینکه چین در سالهای اخیر حضور خود را در چارچوبهای منطقه ای و بین المللی عمیق تر کرده و رابطه اش با کشورهای مخالف امریکا همچون روسیه و اتحادیه اروپا را تقویت کرده است .
* چین می کوشد در منطقه جنوب شرق آسیا از طریق تقویت روابط به همسایگان جایگاهی بالاتر بدست آورد . بر اساس داده های رسمی سال 2004 سرمایه گذاری های خارجی مستقیم از سوی کشورهای ژاپن ،سنگاپور، کره جنوبی ،تایوان و هنگ کنگ حدود 59 %از کل سرمایه گذاری خارجی آن سال چین را تشکیل می داد و نسبت تجارت چین با این کشورها حدود 41 % از کل تجارت خارجی چین را شامل می شد .
* چین تلاش می کند رابطه خود با کشورهای دارنده مواد خام و منابع انرژی را که اکثرا از دولتهای در حال رشد خاورمیانه و امریکای جنوبی و افریقا می باشند ،توسعه بخشد .
می توان گفت که مشکل اصلی چین در سالهای اخیر رابطه آشفته این کشور با ایالات متحده بوده است و اخیرا برخی شخصیتهای امریکایی چین را اصلی ترین دشمن امریکا دانسته اند . اما چین معتقد است که امریکا می کوشد تا این اسب لجام گسیخته پیشرفت و فعالیت شدید بین المللی چین را مهار کند و از این جهت این کشور را بزرگترین تهدید بر ضد خود می داند . این احساس چین باعث می شود که با کشورهای در حال رشدی چون ایران و سودان و ونزوئلا که نظیر چین در مواجهه با امریکا قرار گرفته اند رابطه برقرار کند . ولی رابطه بین چین و امریکا بسیار پیچیده و پرلایه تر از آن است که با این تفسیر در عرض بتوان آنرا بررسی کرد ،رابطه ای که همزمان از ویژگی همکاری اقتصادی گسترده برخوردار است و حدود 10 % از تولیدات چین به بازار امریکا صادر شده و بیش از 5 % کل سرمایه گذاریهای خارجی در چین از سوی امریکا می باشد .
دامنه اشکال قدیمی تر رابطه چین و امریکا به منطقه خاورمیانه می رسد ،چرا که چین همچنان خاورمیانه را سرچشمه انرژی و بازار بزرگ تولیدات نظامی و کارگران چینی و نیز منبع سرمایه گذاری و فناوری می داند و از این رو با کشورهایی چون ایران و سعودی رابطه برقرار می کند . چین امریکا را مهمترین خطر برای آزادی عمل خود در خاورمیانه و عامل احتمالی محرومیت از کشتیرانی آزاد و دستیابی به مواد خام و انرژی به شمار می آورد ولی تاکنون نشانه ای از تلاش چین برای متزلزل کردن موقعیت امریکا در خاورمیانه مشاهده نشده بلکه گاه مجبور می شود به دستورات امریکا گردن نهد که نمونه آن تسلیم در برابر فرمان امریکا به بلوکه کردن درآمدهای نفتی عراق از چین در زمان صدام و موافقت با وضع تحریم هایی بر ضد ایران در سایه برنامه هسته ای این کشور می باشد .
اما با این وجود چین پیوسته برای تثبیت موقعیت خود در میان کشورهای حاشیه خلیج فارس تلاش می کند و حضور سیاسی خود را بتدریج در کل منطقه پررنگ می کند و بطور مثال رابطه با سعودی را تقویت کرده و در مسائل سیاسی عراق و پیرامون برنامه هسته ای ایران اقداماتی می کند .
نتیجه ای که می توان از مطالب ذکر شده گرفت اینکه احتمال تغییر سیاست چین در خاورمیانه براساس رخدادها و اوضاع جدید منطقه و نیز بر پایه دگرگونی میزان قدرت قوای جهانی وجود دارد . سابق بر این نتایج همایش هفتم هزتزیلیا در مورد " درجه ایمنی و امنیت ملی اسرائیل (2007) " نیز اشاره به این نکته داشت که این تغییر علاوه بر امور دیگر به ادامه حالت ضعف و انزوای جایگاه امریکا بعنوان فرمانده جهان مربوط می باشد که البته مسائلی نظیر کاهش دائمی توجه و توان امریکا در تحمل بار "اصلاح جهان" و ادامه تحلیل رفتن توان این کشور در همکاری با اروپا نیز در این مورد تاثیر بسزایی دارند . در همین حال نیروی چین و هند بسرعت در حال افزایش است و تا 5 سال دیگر چین قادر است فاصله نظامی و تکنولوژیکی بین خود و امریکا را به حد صفر برساند یا حتی از آن پیشی گیرد .
دیدگاههای آینده
بنا بر آنچه گذشت بیشتر دیدگاه های اسرائیلی قائل بر آنند که چین در آینده نزدیک یا دور مجبور خواهد بود که درباره رویدادهای منطقه خاورمیانه اعلام موضع کند و در این بین انتخاب همپیمان شدن با کشورهایی که امنیت و استقرار منطقه را تضمین می کنند را از سوی چین ،پیش بینی می کنند ،چرا که این امنیت، منافع اقتصادی چین را در دروه زمانی کوتاه و بلند تامین می کند . اما این احتمال هم وجود دارد که موضع چین بواسطه تحولاتی نظیر افزایش تنش با امریکا یا تشدید سیطره امریکا بر منابع نفتی خاورمیانه که در اختیار این کشور نیست ،تحت تاثیر قرار گیرد و نیز این احتمال هم هست که افزایش تنشها بین کشورهای خاورمیانه و امریکا ،این کشورهای را بسوی چین سوق دهد . البته تحلیلگرانی که چنین نظراتی دارند معتقدند که حتی افزایش نفوذ چین در خاورمیانه نیز بیش از آنکه اسرائیل را متضرر کند به این رژیم سود می رساند چرا که با توجه به وجود روابط امنیتی – اقتصادی با چین در دوره های بحرانی روابط طرفین از صدمات احتمالی برکنار بوده است .
اما در سطح امنیتی دیدگاه های مذکور به بیمناکی از ادامه انتشار سلاح های چینی جدید در خاورمیانه اشاره کرده اند . به گفته همین منابع چین فروش سامانه های تسلیحاتی و فناوری نظامی در زمینه موشکی و فناوری هسته ای و سلاح های شیمیایی به ایران و سعودی و سوریه و لیبی و ... را از دهه 80 شروع کرده است که برخی از این سامانه ها بدست سازمانهایی که بر ضد اسرائیل می جنگند ( در جنگ لبنان حزب الله یک موشک ساخت چین را بسوی یک ناوچه اسرائیلی پرتاب کرد ) می رسد . اما این موضوع نیز در چارچوب سود و زیان اقتصادی که برای چین بسیار مهم است و در راس فهرست اولویتهایش قرار دارد ،قابل تفسیر می باشد .
عفرون تاکید می کند که بسیار دشوار است که بتوان درباره کیفیت تغییر و توسعه موضع چین در خاورمیانه پیش بینی نمود اما آنچه قابل فرض است اینکه چین از سویی به تقویت امنیت و آرامش در منطقه و از سوی دیگر به افزایش نفوذ خود در آن چشم دارد .
ازنظر این محقق ،تنها همین امر اسرائیل را ملزم می کند که از اکنون و در همه شرایط چین را کشوری بزرگ و موثر در خاورمیانه بداند و سعی کند که رابطه خود را با آن در همه زمینه ها تقویت کند ولی نه به ضرر " روابط استراتژیک " خود با امریکا . این محقق می افزاید که البته این امر چندان هم ساده نیست ،چرا که نزدیک شدن چین همواره ،اولا و دائما، سودجویانه است و بنابراین سودی که اسرائیل از این کشور بدست می آورد در مقایسه با سودی که از دیگر کشورهای منطقه بدست می آورد ،اندک است .
* انطــوان شلحـت
* ترجمه د. مصطفی پارسایی
|
نظرات شما ()
|
|
|
|
فهرست |
|
|
|
|
98667
:مجموع بازدیدها |
206
:بازدید امروز |
8
:بازدید دیروز |
|
|
|
درباره خودم
nehad parsaفلسطین ،حزب الله ،سیاست ایران ، جامعه ایران ،سیاست امریکا ، جامعه امریکا ،سیاست اسرائیل ،جامعه رژیم صهیونیستی
|
| | |